اشعار حافظ شیرازی
بیوگرافی و زندگینامه
حافظ شیرازی با نام اصلی خواجه شمس الدین محمد بهاءالدین محمد حافظ شیرازی متولد سال ۷۲۷ هجری قمری و درگذشته در سال ۷۹۲ هجری قمری است. او به غیر از حافظ به نام های لسان العرفا ، ترجمان الاسرار ، لسان الغیب و ناظم الاولیا معروف بوده است.حافظ شیرازی از مهم ترین شاعرانی است که بر شاعران بعد از خود تاثیر گذاشته است. در قرن هایی هجدهم و نوزدهم اشعار حافظ به زبان های دیگر کشورها ترجمه شد و نامش در محافل ادبی غربیان راه یافت. در تقویم هجری شمسی روز ۲۰ مهر ماه روز بزرگداشت حافظ است.
اشعار حافظ شیرازی
اشعار حافظ شیرازی
صلاح کار کجا و من خراب کجا
ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا
چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را
سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا
شعرهای حافظ شیرازی
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
تا درخت دوستی کی بر دهد
حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
گفت و گو آیین درویشی نبود
ورنه با تو ماجراها داشتیم
شیوه چشمت فریب جنگ داشت
ما خطا کردیم و صلح انگاشتیم
آثار حافظ شیرازی
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
دایم گل این بستان شاداب نمیماند
دریاب ضعیفان را در وقت توانایی
دیوان حافظ شیرازی
سر ارادت ما و آستان حضرت دوست
که هر چه بر سر ما می رود ارادت اوست
نظیر دوست ندیدم اگر چه از مه و مهر
نهادم آینه ها در مقابل رخ دوست
دیوان شعر حافظ
گر پیر مغان مرشد من شد چه تفاوت
در هیچ سری نیست که سری ز خدا نیست
عاشق چه کند گر نکشد بار ملامت
با هیچ دلاور سپر تیر قضا نیست
در صومعه زاهد و در خلوت صوفی
جز گوشه ابروی تو محراب دعا نیست
ای چنگ فروبرده به خون دل حافظ
فکرت مگر از غیرت قرآن و خدا نیست
اشعار کوتاه حافظ
مرو به خانه ارباب بی مروت دهر
که گنج عافیتت در سرای خویشتن است
بسوخت حافظ و در شرط عشقبازی او
هنوز بر سر عهد و وفای خویشتن است
اشعار عاشقانه حافظ
گل در بر و می در کف و معشوق به کام است
سلطان جهانم به چنین روز غلام است
گو شمع میارید در این جمع که امشب
در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است
در مذهب ما باده حلال است ولیکن
بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است
گوشم همه بر قول نی و نغمه چنگ است
چشمم همه بر لعل لب و گردش جام است
اشعار زیبای شیرازی
هـر آن که جانب اهل خدا نگــه دارد
خداش در همه حال از بلا نگه دارد
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست
که آشنا سـخن آشنا نگه دارد
اشعار ناب شیرازی
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن دروَد عاقبت کار که کشت
اشعار حافظ شیرازی
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نه ای جان من خطا این جاست
در اندرون من خستـــه دل نـــدانــــم کــیســت
که مـــن خموشـــم و او در فغــان و در غوغاست
اشعار حافظ شیرازی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر